آبشار وگلاب گیری نیاسر
قبل از دیدن تصاویر زیر به سایت های زیبای زیر نیز سری بزنید
www.takcarpet.blogfa.com www.takcarpet.ir
روی یکی از سایت های بالا دیدن نمایید تا زیباترین و نفیس ترین کالا را جهت دکوراسیون خانه ببینید
نیاسر کهن ترنی باغ شهر ایران که علاوه بر آبشار وگلاب گیری دارای عماتر تاریخی از جمله غار ورصد خانه هم دایر هست
معرفی بخش نیاسر
شهر سرسبز و تاریخی نیاسر در 30 کیلومتری جنوب غربی کاشان و در سر راه
کاشان به مشهد اردهال واقع می باشد . منطقه نیاسر جزو مناطق کوهپایه ای و
کوهستانی شهرستان کاشان است و متوسط ارتفاع آن از سطح دریا 1800 متر بوده
که نسبت به کاشان حدود 900 متر مرتفع تر می باشد . بواسطه وجود چشمه
باستانی و پرآب و معروف اسکندریه که مظهر آن در قسمت جنوبی شهر و در جنب
آتشکده تاریخی نیاسر قرار دارد ، واقع می باشد . بخش اعظم اراضی شهر نیاسر
باغ و زمین زراعی است و منطقه جزو نقاط ییلاقی و خوش آب و هوای منطقه کویری
کاشان محسوب می شود . جنس زمینهای منطقه در بعضی نقاط سنگی (نوعی سنگ آهک
سفید رنگ) و در اراضی مساعد کشت وپائین دست آبرفتی با دانه بندی ریز تا
درشت دانه می باشد. عارضه های طبیعی از قبیل سیل ، طوفان و زلزله حداقل در
یکصد سال اخیر لطماتی به منطقه و شهر نیاسر وارد آورده است .
از بناهای تاریخی و طبیعی این شهر می توان به آتشکده ساسانی،آبشار ،غار رئیس،حمام تاریخی ،آسیاب و زیارت نام برد.
از روستاهای دیدنی و دارای جاذبه های گردشگری و مذهبی این بخش می توان به
مشهد اردهال ،نشلج ، غیاث آباد ،علوی ،باریکرسف ،کله ارمک ، ازناوه و
...نام برد.
- محورفرهنگی ـ تاریخی ـ گردشگری نیاسر
شماره ثبت 1083 تاریخ ثبت 13/3/1354
ساختار کالبدی شهر نیاسر که از هفت محله مسکونی تشکیل شده به همراه باغها
و مزارع آن به شدت متاثر از حرکت آب است. عمدهترین منبع تامین آب نیاسر،
چشمه اسکندریه است. آب پس از حرکت از یک مسیر زیبا و عبور از مقسم تاریخی،
وارد باغ تالار میشود، از صخره تراورتن به پایین میریزد و پس از تشکیل
آبشار نیاسر به مسیر خود ادامه میدهد. در محل آبشار نیز، چرخ آسیابهایی
که اکنون تنها یکی از آنها باقی مانده به حرکت در میآمده است. بر بالای
چشمه اسکندریه چارتاقی نیاسر و قلعه آن قرار دارد. در پای چشمه یک مزار
تاریخی و درخت چنار بسیار قدیمی وجود دارد. پای چشمه محل برگذاری آیین
قربانی گاو در روز عید قربان و برگذاری آیین 21 رمضان است. باغ تالار و
کوشک تاریخی آن که حرکت آب چشمه را در دل خود دارد جزیی از محور فرهنگی ـ
تاریخی ـ گردشگری شهر نیاسر است. در زیر باغ تالار و اراضی همجوار آن غار
رییس قرار دارد. در پایین آبشار نیز آسیاب آبی و حمام صفوی آخرین بنای مهم
محور هستند. در کناره جنوبی محور، راهی باستانی در شیب تندی قرار دارد که
چارتاقی و باغ تالار را به قلعه ساسانی، محله رودآب و در نهایت کاشان مرتبط
میساخته است. در کنار شمالی محور نیز محله سرکمر قرار دارد. مرکز محله که
چالوجه نام دارد، محل تجمع عزاداران در ایام محرم، محل برگذاری تعزیه، محل
تجمع مردم برای برگذاری آیین نخلگردانی 21 رمضان و آیین قربانی گاو است.
شرکتکنندگان در این مراسم از چالوجه به سمت چشمه حرکت میکنند و مسیرهای
حرکت آنها نیز آیینی و با ارزش است.
محور فرهنگی ـ تاریخی ـ گردشگری نیاسر مجموعهای از میراث فرهنگی و طبیعی و تبلور میراث معنوی در برخی از نقاط آن است. از نظر تاریخی آثار گوناگونی از زمانهای مختلف بر جای مانده است و از نظر طراحی محیطی، معماری آیینی و معماری تقویمی یکی از با ارزشترین مجموعههای کشور است.
مراسم سنتی مذهبی قالیشویان مشهد اردهال
قبل از دیدن تصاویر زیر به سایت های زیبای زیر نیز سری بزنید
www.takcarpet.blogfa.com www.takcarpet.ir
روی یکی از سایت های بالا دیدن نمایید تا زیباترین و نفیس ترین کالا را جهت دکوراسیون خانه ببینید
تاریخچه آیین قالیشویان از چند منبع مورد بررسی است. یکی روایت و نقل قولهای مردمی است، که سینهبهسینه به زمان حضرت امام محمد باقر(ع) نسبت میدهند. میگویند از همان زمانی که سلطانعلی به شهادت رسیده، هر سال این آیین برگزار میشود. منبع دیگر تذکره امامزاده است، که وقایع و زمان وقایع را تشریح کرده است. منبع سوم متون و تحقیقات مورخان و نویسندگان است که قدمت آن را به سده اول هجری قمری نسبت میدهند. البته برخی از محققان و نویسندگان سابقه آیین قالیشویان را در جشن مهرگان و آیینهای کهن ایرانی ریشهیابی میکنند.
به استناد منابع، مآخذ و نقل قولها در سالهای پایانی قرن اول هجری قمری، اهالی چهل حصاران(کاشان قدیم) و فین از جور و ستم حاکمان وقت، نامهای به امام محمدباقر(ع) نوشتند و تقاضا کردند آن حضرت یکی از فرزندانش را برای ارشاد، راهنمایی و پیشوایی مردم منطقه بفرستد. امام یکی از فرزندانش، علی را که به روایتی 32 سال سن داشته، به ایران فرستاد. امامزاده علی، که در ایران به سلطانعلی شهرت یافت مدتی در کاشان، فین، جاسب، خاوه و چند آبادی دیگر به تعلیم و تبلیغ پرداخت. امامزاده در مسجد جامع فین نماز میخواند و مردم را موعظه و هدایت میکرد. در تابستانها، حضرت با همراهان و خادمانش به اردهال و دهکده خاوه در سر میبرد. چند سال گذشت، نفوذ روزافزون امامزاده در مردم منطقه، حاکمان منطقه را به وحشت انداخت. زرینکقش باریکرسفی حاکم منطقه بود. پیغامی به ارزق، والی قم فرستاد و او را از گرایش فزاینده مردم به سلطانعلی آگاه ساخت. ارزق با شنیدن خبر، سر بریده سلطانعلی را طلبید. زرین کقش پس از مشورت با حکام محلی، نقشه قتل امامزاده را کشید و با رفتاری فریبکارانه سلطانعلی را به باریکرسف دعوت کرد. خادمان امامزاده، از قصد پلید زرینکقش آگاه شدند و مردم خاوه را مطلع ساختند. بدین ترتیب زرینکقش در محلی به نام، دربند ازناوه به امامزاده حمله کرد و پس از چند روز جنگ و درگیری، سلطانعلی را هنگام دعا و نماز در محلی که اکنون به قتلگاه معروف است به شهادت رساند. دو روز پس از شهادت خبر به فینیها رسید. فینیها با بیل، چوب و چماق خود را به اردهال رساندند و در روز سوم شهادت، پیکر پاک امامزاده را در یک تخته قالی نهاده به سر نهر آبی که اکنون به نهر شاهزاده حسین معروف است، بردند و غسل دادند و بعد در محل کنونی به خاک سپردند. به روایت دیگر، جسد پاره پاره امامزاده را بدون غسل روی قالی گذاشتند، به بالای تپه بردند و دفن کردند. بعد قالی آغشته به خون امامزاده را با آب جوی شستند و غسل دادند. میگویند، فینیها مشغول غسل و دفن بودند که خاوهایها از راه میرسند و کمک میکنند؛ به همین علت فینیها در دومین جمعه مهرماه به مشهد اردهال میآیند و مراسم خاکسپاری او را زنده نگه میدارند.
ایام گلاب گیری
قبل از دیدن تصاویر زیر به سایت های زیبای زیر نیز سری بزنید
www.takcarpet.blogfa.com www.takcarpet.ir
روی یکی از سایت های بالا دیدن نمایید تا زیباترین و نفیس ترین کالا را جهت دکوراسیون خانه ببینید
ایام گلاب گیری کاشان= ازاوایل اردیبهشت ماه تااواخر خرداد ماه هرسال دایر هست
(بستگی به سردی هوا هم داره که باعث میشه گل ها دیرتر شکوفه پیدا کنند
بنابراین روستاهای اطراف کاشان از جمله قمصر ونیاسر گلاب گیری زودتر
و روستاهای دور تر کاشان مثل برزک وجوشقان کامو دیرتر برگزار می شود)
,
جشنواره گلاب گیری زمان=جمعه8خرداد94 (3شب متوالی)با حضور چهره های مطرح(خواننده,طنز,فیلم ..) ودوست داشتنی کشور
سیزدهمین جشنواره بعدی بهار سال 1395خواهد بود.
مفاخر ومشاهیر
قبل از دیدن تصاویر زیر به سایت های زیبای زیر نیز سری بزنید
www.takcarpet.blogfa.com www.takcarpet.ir
روی یکی از سایت های بالا دیدن نمایید تا زیباترین و نفیس ترین کالا را جهت دکوراسیون خانه ببینید
سهراب سپهری(شاعر)
سهراب سپهری نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.
خود سهراب میگوید :
... مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت
12. مادرم صدای اذان را میشندیده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9)
پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.
وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.
... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم
تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به
نقاشی عادت داد... (هنوز در سفرم - صفحه 10)
درگذشت پدر در سال 1341
مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.
تنها برادر سهراب، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همایوندخت، پریدخت و پروانه.
محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.
سهراب از محل تولدش چنین میگوید :
... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت
خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت...
(هنوز در سفرم - صفحه 10)
سال 1312، ورود به دبستان خیام (مدرس) کاشان.
... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه،
عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم
ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و
هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد.... (اتاق آبی - صفحه 33)
... در دبستان، ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود .
بقال سر گذر گفت : نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا
نزدیکتر باشید.
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم.
بی آنکه خدایی داشته باشم ... (هنوز در سفرم)
سهراب از معلم کلاس اولش چنین میگوید :
... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمیفهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...
خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی.
... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار
گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به
شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از
آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را
میخوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم
پا روی ملخها نگذارم.... (هنوز در سفرم)
مهرماه همان سال، آغاز تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان.
... در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود... (هنوز در سفرم - صفحه 12)
از دوستان این دوره : محمود فیلسوفی و احمد مدیحی
سال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردند.
سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.
... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمیرسیدیم. اهل سنجش نمیشدیم. در
حساسیت خود شناور بودیم. دل میباختیم. شیفته میشدیم و آنچه میاندوختیم،
پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به شهر بزرگی آمده
بودم. اما امکان رشد چندان نبود... (هنوز در سفرم- صفحه 12)
سال 1324 دوره دوساله دانشسرای مقدماتی به پایان رسید و سهراب به کاشان بازگشت.
... دوران دگرگونی آغاز میشد. سال 1945 بود. فراغت در کف بود. فرصت تامل
به دست آمده بود. زمینه برای تکانهای دلپذیر فراهم میشد... (هنوز در سفرم)
ادامه مطلب ...
گویش و لهجه کاشی
قبل از دیدن تصاویر زیر به سایت های زیبای زیر نیز سری بزنید
www.takcarpet.blogfa.com www.takcarpet.ir
روی یکی از سایت های بالا دیدن نمایید تا زیباترین و نفیس ترین کالا را جهت دکوراسیون خانه ببینید
مردم کاشان به لهجه کاشانی از زبان فارسی تکلم می*کنند، این لهجه مانند بسیاری از لهجه*های فارسی دارای ویژگی*های آوایی*ای است که برخی از آنها خاص این منطقه*است. این ویژگی*ها در لهجهٔ کاشانی به*طور عمده حاصل عملکرد فرایندهایی مانند هماهنگی مصوت*ها، همگونی صامت*ها، حذف*ها و غیره*است که، هرچند بعضی از آنها در سایر گونه*های فارسی نیز قابل مشاهده*است، نوع و میزان وقوع آنها، لهجهٔ کاشانی را از سایر لهجه*های فارسی به نوعی متمایز کرده*است. در گذشته کلیمیان ***ن کاشان که امروزه بیشترشان به آمریکای شمالی مهاجرت کرده*اند به گویشی از زبان*های مرکزی ایران که به گویش یهودیان کاشان معروف است تکلم می*کرده*اند این گویش به زبان راجی که در روستاهای اطراف کاشان تکلم می*شود شباهت داشته*است.
شعری با لهجه شیرین کاشونی
شَهری که خیلی قِشنگَ،تاج مُلکِ ایرونَمَ بِشِد میگم بُدُو که شهر خوب کاشُونَ
شهرما شهر گُلَ،شهر گلاب قَمصِرَاِقِذِه گل تو کاشونَ،پِنداری گُلِسُّونَ
مَ یکی یکی محلاشُ بِرَد اِسم می بِرَماو محلی که فِقَد یِکیش تو ملکِ ایرونِ
مَ خودِم بچه ی «سِرِپُلِّمُ» کوچه ی «رَی رِزُو»او محلی که نزدیک گُذِرِ «پاقِپُونَ»
«سِرِسَنگ»و«سِرِسُوک» و«گُذِرِسِرِزیرِه»«پاپِک»و«سی قَن» که نزدیکِ«چِلدُختِرونَ»
«گُذِرِ محلّه آقا»،دِم«کوچه مالیه»اوگُلِی که مَسجِدِش از هِیئِتِ دوطِفلونَ
«دِرِوَلـّو»،«دِرِگـُلـُّو»،«دِرِزَنجیر»،«دِرِحُوض»وِلی ای دِرا هَمه وازِسُ بی کُـلِندُونَ
«دَروازِصفُو»،نزیک «دروازه لـَتحُر» اُفتیدَ«دَروازه فی» که می خَی بـِری لِبِ «سُرخیجُونَ»
«دَروازه دولـَت»و«دروازه عَطا»،«مِیدُونِ سَی»ای سه جا رو که مَی گـَم دُرُس میُونِ کاشونَ
«پـِلـّا پانَخل» و«دِرِ هُو» بـِغِلِ «قاسِمبـِکَ»«گـُذِرِ نُو» که می خَی بـِری لِبِ «شایـَلمُونَ»
کوچه«نُه چَم»دارَ که خیلی پیچ و خم دارَ«دَروازه غِدیر» که می گـَن بـِغِلِ یَ دُکُونَ
شهر کاشُو خیلی خیلی جایِ دیدِنی دارَآثارِ تاریخیش دَر همه جا فِراوُونَ
«خونه ی طباطبایئش» دیدِنی یَ بِخدا«خونه عبـّاسیا» نگو که کاخ سُلطونَ
یَ مِنار تو کاشونَ،سَر کشیدَ تو آسِمُویَ بارِی نِپـَنداری اینَم مِنارِ جُنبُونَ
کی دیدَ میونِ یَ کِویرِ خُشکُ بی دِرَخیَ باغی باشَ که بهتر زِ باغایِ شِمرُونَ
«باغ فینُ»مَ میگـَم که یَ بـِهـِشتِ گـُم شُدَولی حـَیفـِش که کـِسی قدرِ اونو نِمی دونَ
هرکـِسی دروغ می گَ،می گـَن «بُرُ فی آب می آد»ای یَ ضَرب المِثِلَ که خیلی بابِ دَندُونَ
«مسجدِ آقا بزرگِ»شهرِما دیدِنی یَاَزی مسجِدا تو شَهرِ ما فِراوُونَ
«مسجدِ جمعه»یِ شَهرِ ما لِب «مِیدُوکُنَ»«مسجدِ مـِیدُو»که می گـَن وِسِطِ یَ مِیدُونَ
آبِ کاشو یَ ذ َرّه گِچُ آهک دارَ،وِلیبالا باغ فینِ ما«چـِشمه آبِ سُلِیمُونَ»
«حمونِ خا» تو بازارَ،که دارَ یَ چاله حُوضدِر او بَسّه شُدَ بـِسِه چی چی؟کی میدُونَ؟
تو «قِدَمگا»شَنبا آدم اِقِدِه وُول می خورَنون ِماسِ نذری می دَ کسی که زار و حـِیرُونَ
سَردابایِ شهرِ ما با بادگیراش خُنُک می شَجای آسایش مردم تو تیرِه تابـِسّونَ
«خونه آلِ یاسی»«پـُشتِ مَشَد»،قِرار دارَ«خونه اِبرام خِلیل خا»بـِغـِل ِ ی ِ حمونَ
«سوراخ ِ بازار ِ ریسمو»تو«بازارِ کفـّاشاس»اِقِذِه تـَنگُ و تاریکَ پـِنداری که یَ ز ِندونَ
کی می گَ که کاشیا تـَرسو و نازُک دُودُواَنهرکِسی اینُو بگَ سِرِش به دار آوَنگونَ
مَ اَ «خَسروم» نمی تـَرسَم چه رِسَ به «باخسورَم» «خُمّ دُرّ ِی» که آدم کُش نمی شَ،بادِمجونَ
«هـَنگ و روغ َ»یَ غِذا مَحلی یَ تو شهر ما «نَنه قام» به مَ می گـُف ای مخصوص ِ«زیَسبُونَ»
مِصر ِع ِ آخِر مَ وِردِ زِبون ِ کاشیاس
«قربون امام رضا برم که تو خُراسونَ»
======================================================